بی تو تنها می شوم سر در گریبانم مکن
دل شکسته دیده گریان خیس بارانم مکن
در سرم هرگز خیالی غیر از آغوشت نبود
دلخوشی هایم نگیر ازریشه ویرانم مکن
شانه هایم کاش در آغوش تو جا می شدند
جان خرداد دو چشمانت زمستانم مکن
از تو دل کندن برایم سخت چون جان دادن است
آتشم کم زن نسوزانم نیستانم مکن
عاشق یک لا قبای مکتب عشق تو ام
مهربان باش و گریزان از دبستانم مکن
می کشی آخر مرا ای عشق کافر کیش من
هرچه خواهی می کن اما قصد ایمانم مکن
مسعود کریمی