باغ انار
وامانده ام در روزگاری که
با یاد تو در گیروداری که
در قاب ذهنم مانده از یادت
تصویرهای بیشماری که
از اولین دیدار تو دارم
در اولین روز بهاری که
پلک نگاهت را پراندی هِی
بین درختان اناری که
قرمز شد و گل داد با رویت
از گونه های شرمساری که
شبنم طراوید و شدم شیدا
با زخمه ی سازِ سه تاری که
هِی شور میزد در دلم سازت
از آن دو چشمان خماری که
شب را فرو می ریخت در باغم
با عطر آن گیسو نگاری که
وقتی تکان می خورد موهایت
با تندباد بی قراری که
هی می وزید و هی غزل روئید
هرجا و هر گوشه کناری که
تکرار می شد در غزل ،اما!….
زیر درختان اناری که!
رضا پورکشاورزی