ابردل گفت چه شدباعث بارندگی ام؟
باورم گفت، غمی ریخته در زندگی ام!
نکندبازغمی می وزدازپنجره ای!
که شدم شاهد منشور پراکندگی ام!
دست برشانه کشیدم نشوم تنهاتر
خرمنی زلف فقط داده به بخشندگی ام!
بس که آغشته به شب شد دلم از مشق سیاه!
می چکد از قلمم باز سرافکندگی ام!
تب احساس تو ویرانگر دل شد ای عشق
داغم از هُرم نفسهای سُرایندگی ام!
پُرم از جبرغم و غربت خورشید زمین!
ماه افتاده به دام شب تابندگی ام!
ناله پیچیده به دور تنه ی بی برگم!
رقص پروانه شده باعث پایندگی ام
سوده زارع رفیع