صبحِ عیداست وبهارازپی آن می اید
قلم ازشوق تماشابه بیان می اید
رونقِ تازه گرفته چمن وباغ که گل
غافل ازچشمِ خزان جلوه کنان می اید
باغ وبستان شده شاداب وفرح افزاچون
سبزه ازخاک برون خنده زنان می اید
جای غم شادی وامیدوصفادردلهاست
ازفضاعطرِخوشِ باغِ جنان می اید
رقصِ پروانه وآوایِ طرب خیزهَزار
فرح افزایِ دلِ پیروجوان می اید
نوبهارآمدوازمقدمِ نوروزیِ آن
دخترِگل به چمن رقص کنان می اید
مست وشیداشده اینک غزل ازشوق بهار
درگلستانِ ادب نغمه زنان می اید
فائزه فتحی