دیگر رهایت می کنم از قصه های من برو
با دردهای خود بمان بی غصه های من برو
هرگز نمی مانی و من اصرار بی جا می کنم
با کوچه تنها می شوم از پرسه های من برو
رویای شب های من و مهمان خوابم می شدی
در خواب های من نیا از خلسه های من برو
رفتی و قبل رفتنت حتی نگفتی جمله ای
خشکید گل های لبم بی بوسه های من برو
این ناخوشی بی عافیت هایت بماند بهتر است
صبری نمی آید دگر بی عطسه های من برو
مژگان نظریان