جمهور پرس: چند روز پیش برای بازدید از شانزدهمین نمایشگاه بینالمللی گردشگری و سی و ششمین نمایشگاه ملی صنایع دستی به محل دائمی نمایشگاههای بینالمللی سر زدم. آخرین باری که از این نمایشگاه بازدید کرده بودم شاید سه یا چهار سال پیش بود. علاقهام به صنایع دستی و گردشگری مربوط به دیروز و امروز نیست. از کودکی به رنگ و لعاب شهرها و صنایع دستی آنها علاقه داشتم. همیشه این که چه چیزی را چه کسی و در چه شهری میسازد برایم جذابیت داشته…
وارد پارکینگ نمایشگاه شدم. تقریبا شلوغ بود. ماشین را پارک کردم و به سمت محوطه نمایشگاه رفتم. در سالن ورودی نمایشگاه چند خانم ایستاده بودند با دماسنجهای دیجیتالی. با خودم گفتم آخرین باری که آمدم، از این جنگولکبازیها نبود. البته آن زمان کرونا هم نبود.
بعد از عبور از مسئولین سنجش تب، بنری غریب، چشم را آزار میداد. بر روی بنر نوشته بود: ورودی نفری ۲۲۰۰۰۰ ریال. آخرین باری که آمده بودم کسی ورودی نمیگرفت! کمی از آن ذوق زدگی اولیهام کم شد ولی به هر حال خودم را راضی کردم که این بندگان خدا هم خرج دارند، زن و بچه دارند، در این سیاه زمستان آمدهاند اینجا و در نهایت ۲۲۰۰۰ تومان را پرداخت کردم و در ازایش مایع ضدعفونی کننده دست، یک عدد ماسک و یک کارت بیمه سلامت گرفتم که اگر خدای ناکرده داخل نمایشگاه برایم حادثهای رخ دهد مجانی که نه، ولی کمی ارزانتر درمان شوم.
دوربین به دست وارد محوطه نمایشگاه شدم. مردم در صف ایستاده بودند. مثل صف شیر و مرغ. منتظر ماشین برقی که ببردشان به سالن صنایع دستی. آن طرفتر هم عدهای دیگر در صف ایستاده بودند که ماشین برقی بیاید و ببردشان به سالنهای گردشگری.
شاید یکی از لذتبخشترین قسمتهای بازدید از این نمایشگاه، همین بود. لحظاتی بعد ماشین برقی به غرفه صنایع دستی بردمان. مثل همیشه نیم ساعتی در سالن مربوط به صنایع دستی گشتم، عکس گرفتم، از چند غرفهدار در مورد محصولاتشان سوال کردم که اگر عمری باقی باشد حاصل این پرسش و پاسخها را در شمارههای آتی خواهید خواند.
از سالن صنایع دستی بیرون آمدم تا به سمت سالنهای گردشگری بروم. از چند نفر راهنمایی خواستم تا محل سالنهای گردشگری را نشانم دهند اما کسی نمیدانست. از چند نفر از ماموران نمایشگاه هم پرسیدم ولی آنها هم اطلاع دقیقی از محل سالنهای نمایشگاه گردشگری نداشتند!
برایم عجیب بود که «گردشگری» حتی برای ماموران نمایشگاه هم چندان اهمیتی ندارد. از مردم عادی و بازدیدکنندگان دیگر پرسیدم، با دست میدان بزرگی را نشانم دادند ولی پیشنهادشان این بود که نروم چون ارزش دیدن ندارد.
پیشنهادشان بیشتر ترقیبم کرد که بروم و ببینم این نمایشگاه گردشگری بیچاره را.
بالاخره پیدا کردم سالنهای نمایشگاه گردشگری را. واقعا چیز خاصی نداشتند. اکثرا تبلیغات هتل. از آنجا که ابیانهای هستم، عکسی از ابیانه، در غرفه اصفهان نظرم را جلب کرد. نزدیکتر رفتم تا زیرنویس عکس را بخوانم. خنده دار بود! زیر عکس ابیانه نوشته بود «شهرستان نطنز».
دوربین را داخل کیف گذاشتم و بیرون آمدم. لحظاتی بعد خودم را در صف ماشین برقی یافتم. سعی کردم از حضور چند دقیقهایام در ماشین برقی لذت ببرم.
تا پارکینگ در این فکر بودم، وقتی باید برای پیدا کردن سالنهای نمایشگاه گردشگری چیزی حدود نیم ساعت زمان صرف کنی، وقتی حتی ماموران نمایشگاه هم از محل سالنهای نمایشگاه اطلاع ندارند، وقتی بازدیدکنندگان پیشنهاد بازدید نکردن از نمایشگاه گردشگری را میدهند، وقتی نمایشگاه گردشگری چیزی بجز تبلیغ هتل برای ارائه در نمایشگاه گردشگری ندارد و صدها وقتی دیگر…
آیا باید به آینده گردشگری کشور امیدوار بود؟