جمهور پرس: در بحبوحه شلوغیهای پاییز ۱۴۰۱، اتفاقی تلخ انتظار اهالی بلوار وکیل آباد مشهد را می کشید. جوانی از سر بیکاری و بیماری و مشکلات شدید اقتصادی تصمیم گرفت تا خود را از بالای پل عابر پیاده به پایین انداخته و خود کشی کند!
مردم عادی و رهگذران که هر لحظه به تعدادشان افزوده میشد، تنها به تماشای این صحنه عجیب و غم انگیز ایستاده بودند.خیلی ها هم دوربین تلفن همراهشان را به سمت پل و جوان زوم کرده تا افتخار ثبت لحظه سقوط آن بخت برگشته مستاصل از کف شان نرود.
آفتاب عصرگاهی هنوز میهمان آسمان بود. گویی منتظر تصمیم نهایی جوان مانده تا شاید با هم غروب کنند!
ماشینهای آتش نشانی از راه رسیدند. نیروهای گشت پلیس هم در محل حاضر شدند. فرمانده پلیس، سرهنگ جوانی بود که به آرامی مسیر رسیدن به قربانی را طی کرد و خود را به چند قدمی او رساند. گفتگو میان طرفین آغاز شد. یکی خود را مهیای پریدن کرده و دیگری در صدد منصرف کردن او بود…
ساعتی بعد جوان با چشمانی اشک بار از اینکه نتوانسته نیت خود را عملی کند مقابل سرهنگ نشسته و از دلیل این تصمیم خود پرده بر میدارد.
کسی که ده سال در یک شرکت قطعهسازی خودرو مشغول به کار بوده اما به بهانه تعدیل نیرو عذرش را خواسته بودند و حالا در چهارمین سال بیکاری، مشکلات و مسائل دیگری هم وارد زندگی شخصی و خانوادگی او شده تا به بیماری و افسردگی حاد هم دچار گردد.این چنین بوده که چاره را در نومیدی و مرگ دیده بود، اما دست تقدیر او را به زندگی باز گرداند و از طریق همان سرهنگ نیروی انتظامی در کمتر از ۲۴ ساعت مقدمات استخدامش در یک شرکت قطعه سازی دیگر فراهم شد و پس از گذشت چهار ماه ارتقای شغلی هم یافت.
گرچه جناب سرهنگ این ماجرا از نگارنده قول گرفته تا نامش نزد ما به امانت محفوظ بماند اما چه نیکوست تقدیر و تجلیل از کسانی که بی هیچ خواسته و چشم داشتی و با چراغ خاموش، روشنی بخش زندگی تاریک همنوعان خود میشوند.
آن جمله معروف و کلیشه ای که ؛«پلیس حافظ جان و مال و ناموس مردم است» اینجا به طور کامل نمود عینی یافته و در اقدام خوشبختانه نا فرجام جوان مشهدی با نمونهای نمادین از آنچه حافظان امنیت و آرامش و انضباط شهروندی باید باشند مواجه شدهایم. الگویی که باید به سایر شهرها و مناطق کشور معرفی شود. اینکه مامور بودن، مترادف معذور بودن نیست. حافظ جان و مال و ناموس مردم بودن به جز همدلی و عطوفت با ملت و ریشهیابی دردها و مشکلات سایرین میسر نیست. آن روز اگر جوان بالای پل تصمیم شوم خود را عملی کرده بود هیچکس خردهای به آن سرهنگ و دیگران نمیگرفت.
باید درود بر شرف آن کارخانه دار شریفی فرستاد که نه تنها این جوان که هزاران هزار از اهالی مشهد و شهرهای اطراف را مشغول به کار کرده و سفره زندگیشان را رونق داده است. هم او که وقتی فردی برای اشتغال به حضورش معرفی میشود از سابقه و سوء سابقهاش نمی پرسد بلکه توان و هنرش را سنجیده تا کاری مناسب توان، به او بسپارد. همان انسانی که سولهای بزرگ در انتهای محوطه کارخانهاش برای نگهداری و تیمار سگهای ولگرد و گرسنه ساخته و از این موجود باوفا در برابر خطراتی که از سوی برخی تفکرات افراطی تهدیدشان می کند محافظت می کند.
بدون شک ایران جای بهتری برای زندگی خواهد بود، اگر هوای یکدیگر را با رعایت مهربانی و انصاف داشته باشیم.
رفتار این پلیس را باید تکثیر کرد!
از پل مرگ تا پلکان زندگی
جوانی از سر بیکاری و بیماری و مشکلات شدید اقتصادی تصمیم گرفت تا خود را از بالای پل عابر پیاده به پایین انداخته و خود کشی کند!
لینک کوتاه : https://www.jomhoorpress.ir/?p=20626
- نویسنده : سید مهدی فاطمی نویسی
- ارسال توسط : jomhooradmin
- منبع : جمهور پرس
- بدون دیدگاه