• امروز : یکشنبه - ۹ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 28 April - 2024
کل 9487 امروز 0
12
شما یادتون نمیاد

«جاده ابریشم»ی که هزار دستان شد

  • کد خبر : 26452
  • ۰۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰
«جاده ابریشم»ی که هزار دستان شد
«خوب یادم است که سریال “هزار دستان“ را قبل از انقلاب قرار بود با نام «جاده‌ ابریشم» کار کنیم. بعد از انقلاب هم تصور نمی‌کردیم که ساخته شود

جمهور پرس: هزاردستان را درسال‌هایی که نوعی رکود درسینما و تلویزیون ایران حاکم بود، می‌شد یک حادثه محسوب کرد. هزاردستان اثر کارگردانی بود که به شاعر و نقاش شباهت بیشتری داشت تا یک فیلمساز. زوایایی انتخاب می‌کرد که به اثرش حالت یک پرتره را می‌داد.

کمتر فیلمی را می‌توانید ببینید که چنین خصوصیتی داشته باشد. دیالوگهایی که حاتمی انتخاب می‌کرد همه شعر و غزل بودند و کاراکترهایش همگی ترکیبی از چند شخصیت تاریخی و آرزوهای تاریخی ایرانیان.

اسماعیل ارحام صدر می‌گوید: «خوب یادم است که سریال “هزار دستان“ را قبل از انقلاب قرار بود با نام «جاده‌ ابریشم» کار کنیم و با موفق نشدن این کار، ما بعد از انقلاب هم تصور نمی‌کردیم که این فیلم ساخته شود ولی یک روز مرحوم حاتمی با من تماس گرفت و گفت که قرار است کار سریال را با نام هزار دستان شروع کند از طرفی قبل از انقلاب قرار بود که طراحی و ساخت دکور را ایتالیایی‌ها انجام دهند ولی بعد از آن حاتمی از من و خاکدان دعوت کرد.در بخشی از فیلمنامه‌ «هزار دستان» ، اتفاقات در لاله‌زار هفتاد سال پیش خلاصه می‌شد و ایتالیایی‌ها آن زمان عکس‌هایی را از لاله‌زار انداخته و طرح اجرایی آن را هم داده بودند که آن بخش را (لاله‌زار و توپخانه) را مرحوم خاکدان با ساخت ماکت کار کرد و بقیه کار را هم من انجام دادم، که البته در قسمت‌هایی که به من مربوط می‌شد،(تهران قدیم) از مصالح طبیعی مثل آجر و سیمان و … استفاده کردیم و این فیلم به نوعی پرهزینه‌ترین سریالی بود که تا آن زمان ساخته شده بود.»

مرحوم محمدعلی کشاورز؛ شعبون استخونی هزار دستان در مصاحبه‌ای گفته بود: «اولین بار علی به من تلفن زد و گفت می خواهم بیایم، با تو کار دارم، نقشی هست که باید بازی کنی. قرار گذاشتیم و او به همراه مهرداد فخیمی (فیلمبردار) به منزل من آمدند.نقش شعبان، اول نقش کوتاهی بود ولی بعد حاتمی تصمیم گرفت آن را بیشتر گسترش دهد و تقریبا تا انتها ادامه داد. به حاتمی گفتم که می‌دانم سناریو را به کسی نمی دهی، ولی من می خواهم آن را بخوانم. قبول کرد و داد. سناریو را خواندم و دیدم کار خیلی مشکلی است. در آوردن یک شخصیت از تیپی مثل تیپ جاهل های تهران قدیم کار سختی بود. وقتی گفتم مشکل است، پرسید: یعنی نقش دیگری را می خواهی؟ گفتم نه ! ولی می خواهم روی این نقش تجربه کنم و ببینم چطور می شود از این تیپ یک شخصیت درآورد. . شعبان، بسیار نقش مشکلی بود. کار کردن و بازی کردن در نقش شعبون واقعا مرا از نظر جسمی خسته می کرد، ولی از نظر روحی، خب! ارضا کننده بود. من روی نقش شعبون خیلی مطالعه و تحقیق کردم. به محله صابون پزخانه رفتم و جاهل های قدیمی که هنوز زنده بودند را دیدم و با آنها مدت های طولانی صحبت کردم. می خواستم طرز حرف زدن و حرکاتشان را بگیرم. مثلا به یاد دارم، شیوه کمربند سفت کردن را و این که در چه زمانی و با چه ادا و اطواری این کار را می کنند، آنجا یاد گرفتم… صادقانه بگویم که بخشی از این کارها را می کردم تا در رقابت بین بچه ها موفق باشم. بعضی می گفتند این چه نقشی بود تو رفتی بازی کردی؟ آبروی خودت را بردی! اما همان ها هم وقتی قسمت های بعدی سریال پخش شد خیلی تعریف کردند.

صحنه‌ای بود که استخوان‌ها را از گوشه و کنار شهر جمع می کردم و در گاری می ریختم. اولین برخورد با ابوالفتح (علی نصیریان) هم در همین صحنه انجام می شد. فقط استخوان جمع می کردم و مردم توهین می کردند. این صحنه در ضمن اولین صحنه از بازی من هم بود که فیلمبرداری شد؛ معرفی کاراکتر شعبون بود، بعد هم صحنه سریشم درست کردن می آمد. ابوالفتح، شعبون را آنجا می دید و فکر می کرد به درد کمیته مجازات می خورد .

در حالی که شعبون اصلا نمی فهمید کمیته مجازات چیست، آدمی سیاسی نبود… آدمی بود که فقط زور داشت و هر چه به او می گفتند، انجام می داد… آخرش هم نفهمید چی به چی است!

صحنه‌ای بود که در آن شعبون سریشم درست می کرد. فیلمبرداری این صحنه در یک ظهر بسیار گرم تابستان بود، باید استخوان ها را در پاتیل می ریختم و زیرش آتش روشن می کردم. چه بوی تعفنی می آمد…! همان صحنه ای بود که یک نفر می آمد و من سر خرش را می بریدم… بعد هم به یارو می گفتم: خوبی خر اینه که گور و کفن نمی خواد…! همان جا – که جای بسیار کثیفی هم بود – باید غذا درست می کردم – با همان دست های کثافت – و می خوردم… آنقدر کثیف و متعفن بود که خود علی نیامد… فقط فیلمبردار بود و احمد بخشی و دستیار حاتمی… همان جا یک سگ هم زایید… وسط فیلمبرداری…. حتی فیلمش را هم گرفتند – که البته پخش نشد … – فضای عجیب و غریبی بود… من می رفتم و به آن سگ هم غذا می دادم و شخصیت پردازی شعبون تقریبا کامل می شد.

علی از خون بدش می آمد. در صحنه ای که شعبون استخونی سر رئیس نظمیه را در مغازه سلمانی می برید، علی دکوپاژ را انجام داده بود و آن را در اختیار مهرداد فخیمی (فیلمبردار) و آقای بخشی (دستیار کارگردان) قرار داده بود و خودش چون نمی توانست نگاه کند، سرصحنه حاضر نشد. مرحوم فروهر که بازیگر فوق العاده خوبی بود نقش رئیس نظمینه را بازی می کرد. واقعا بازیگر خوبی بود. به او گفتم: «فلانی! می خواهم یک سر ازت ببرم، مثل دسته گل… »! در این صحنه در لحظه ای که مثلا شعبون گلوی رئیس نظمیه را می برد، تصویر به من قطع می شد که خون در صورتم می پاشید. علی دکوپاژ دقیق صحنه را با تمام جزئیات انجام داده بود، از جمله پاشیدن خون به صورت شعبون را توصیف کرده بود، اما خودش نمی توانست به این صحنه نگاه کند!»

هزاردستان در کنار سایر آثار حاتمی برای همیشه در حافظه تاریخی ما جاودانه خواهد ماند.

 

لینک کوتاه : https://www.jomhoorpress.ir/?p=26452

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.