جمهور پرس: سالهای دور از خانه با نام اصلی «اوشین»چهل سال پیش در چنین روزی پخش خود را از شبکه NHK ژاپن آغاز کرد. خیلیها داستان اوشین را دوست داشتند، دختری که در دهه اول قرن بیستم در منطقهای روستایی از ژاپن در فقر شدید بزرگ میشود. او علیرغم از سرگذراندن مصیبتهای بیشمار شخصی، استقامت میکند و در نهایت مدیر موفق یک سوپرمارکت زنجیرهای میشود.
این سریال به صورت روزانه و صبحها در ۲۹۷ قسمت ۱۵ دقیقهای پخش میشد و به سرعت در ژاپن مورد استقبال فراوان قرار گرفت، که همزمان بود با دورانی که این کشور گرفتار «حباب اقتصادی» بود.
یک روزنامهنگار ژاپنی نوشته است، قصه سخت اوشین در مورد فقر، یک «موازنه» بسیار مورد استقبال در برابر «مصرفگرایی پرزرق و برق، افراطی و متظاهرانه» آن دوران بود. «درست مانند یک سالاد سبز تر و تازه که برای متعادلسازی سسهای چرب و سنگین غذای اصلی سرو میشود.»
اوشین به دلیل قدرت پایداری و سرسختی در برابر مشکلات، مردم را جذب کرد. از اینکه در کودکی با یک کیسه برنج معاوضه شده بود، تا از دست دادن پسرش در جنگ جهانی دوم و خودکشی شوهرش، او هرگز ناامید نشد.
از ویتنام تا پرو، وسواس جهانی نسبت به سریال اوشین در دهه ۱۹۸۰ به قدری تازگی داشت که اصطلاحی برای آن ساختند؛ «سندروم اوشین» یا «اوشیندروم».
سینگال با اشاره به تاثیر «عمیق» این سریال میگوید: «اوشین احساسات مخاطبان را در مقیاسی برانگیخت که هیچ مجموعه تلویزیونی دیگری قبلا این کار را نکرده بود؛ نوعی تب اوشین همه دنیا را گرفته بود.»
گفته میشود که در تایلند، زمان جلسههای هیات دولت به نحوی برنامهریزی میشد تا با زمان پخش سریال تداخل نداشته باشد. همچنین تیراژ یک روزنامه در بانکوک به دنبال انتشار هفتگی خلاصه قسمتهای سریال، به میزان ۷۰ درصد افزایش یافت.
در هنگکنگ، یاد اوشین به شکل یک فروشگاه زنجیرهای با نام «خانه اوشین» ماندگار شد که خوراکی و تنقلات ژاپنی میفروخت. بنیانگذار این غذافروشی زنجیرهای میگوید که تجارت خود را با «روحیه اوشین» اداره کرده است؛ محکم و سختکوش.
سریال «اوشین» ۳ سال پس از پخش در ژاپن، توسط ایران خریداری و با تدوینی مجدد در سال ۱۳۶۵، در بحبوحه جنگ ایران و عراق، در ۹۹ قسمت ۴۵ دقیقهای به صورت هفتگی از شبکه دو سیما پخش شد.
ناصر ممدوح، دوبلور پیشکسوت در گفتگویی با اشاره به این سریال که ژاله علو مدیر دوبلاژ آن بود گفت: «سال ها پیش که خانم علو عزیز سریال اوشین را دوبله کردند، آنچه پخش شد، اوشینی نبود که ژاپنیها ساخته بودند؛ یعنی درواقع با سانسورهایی که انجام شد یک داستان دیگر از آب درآمد و به قدری زیبا بود که من شنیدم حتی خود ژاپنیها تمایل داشتند سریال را از ما خریداری کنند. خانم علو برای این کار خیلی زحمت کشیدند و واقعا دستشان درد نکند، ان شاءالله که همیشه سلامت باشند.»
تاثیر این سریال به قدری زیاد بود که زمان پخش تمام خانوادهها پای دیدن آن مینشستند و برای دقایقی موشک و بمبهای صدام را فراموش میکردند. فروشگاههای لباس دست دوم «تاناکورا» با الهام از فامیلی همسر اوشین، ریوزو تانوکورا بسیار در ایران رایج شد و افراد بسیاری را برای کار به سمت ژاپن کشاند.
دوستی که سالها پیش به ژاپن رفته بود میگفت: در زمان پخش سریال سالهای دور از خانه ۶ سالم بود. روزی با التماس از مادرم خواستم برایم برنج و تربچه درست کند و گریه که چرا مادر اُشین برنج و تربچه میپزد ولی ما این غذا را نداریم. عصر که از بازی برگشتم روی بخاری که با نفت کوپنی روشن بود، یک قابلمه کوچک برنج و تربچه بود. چند قاشق بیشتر از آن کته را که تکههای تربچه داشت نتوانستم بخورم و داد و بیداد که این چرا بدمزه است و مادر اُشین برنج و تربچه به آن خوشمزگی درست میکند.
سالها بعد در ژاپن دستگیرم شد که برنج و تربچه خانواده اُشین هم به همان بدمزگی برنج و تربچه ما بوده و حتی به مراتب بدتر. برنج و تربچه (دایکُن مشی) قوت غالب کشاورزان فقیر ژاپنی در دورانی بوده که بیشتر محصول مزارع و شالیزارها، به اربابان زمیندار میرسید و کشاورزان سهمی ناچیز از آن داشتند.