جمهور پرس: بعد از انتشار خبر نظارت صدا و سیما بر شبکه نمایش خانگی، واکنشهای متفاوتی نسبت به این تصمیم در فضای مجازی و فضای حقیقی از سوی فعالان رسانهای و فرهنگی صورت گرفت. واکنشهایی که بررسی مشاهدهای و کیفی آنها نشان میدهد که عمدتاً با نگاهی انتقادی همراه بوده و در یک کلام افکار عمومی نسبت به آن نگاهی منفی داشتهاند.
بحث خود را از اینجا شروع میکنم؛ طبیعی است در روزهایی که رقابت رسانهای در همه ساحتهای آن به اوج خود رسیده همه رسانهها برای ماندن در میدان یعنی نگهداشت مخاطب و افزایش آن، باید نسبت به یکدیگر مزیت داشته باشند. مزیت به این معنا که این رسانهها میبایست عرصه تولیدات خود را بیش از پیش بدانند و برای آن برنامهریزی کنند.
اساساً یکی از ملزومات خیلی مهم برای تولید رسانهای توجه به آداب و فرهنگ یک جامعه است چراکه تولید رسانه چه در حوزه خبر و اطلاعرسانی و چه در حوزه سرگرمی و سایر زمینههای تولید محتوا، فرهنگساز و فکر ساز است که این دوعامل در بلند مدت خودش را در کف جامعه نشان میدهد.
احتمالاً ایده نظارت بر شبکه نمایش خانگی آن هم توسط صدا و سیما با دغدغه صیانت از فرهنگ و جلوگیری از ساخت رویکردهای ابتذالی در فرهنگ جامعه به واسطه تولیدات متکثر در شبکه نمایش خانگی شکل گرفته است؛ مسالهای که بارها در تولیدات مختلف شبکه نمایش خانگی شاهد آسیبزا بودن آن در حوزه فرهنگ و امنیت فرهنگی بودهایم.
با این پیش فرض، باید بگوییم خیلی خوب، دغدغه محترم، اما سوال اینجاست، چرا این وسط صدا و سیما باید متولی نظارت بر تولیدات شبکه نمایش خانگی باشد؟ رسانهای که چند سالی است نتوانسته آن طور که باید و شاید انتظارات جامعه را برآورده کند. نگارنده این متن بر این باور است، این ادعا در حالی مطرح میشود که به لحاظ کَمی، تولیدات برنامهای در سازمان کم نبوده است.
هر شبکهای را که باز میکنید در حال پخش یک تولید در قالبهای مختلف فیلم، سریال، مسابقه و برنامه ترکیبی است. پس مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که علیرغم زحمات مختلفی که برای تولید این حجم از برنامه صورت میگیرد و هزینههای هنگفتی که برای آن میشود، برآورد مشاهدهای از کف جامعه و کف مجازی حاکی از آن است که تعداد قلیلی از این تولیدات، انتظارات رسانهای و فرهنگی جامعه را برآورده کرده است.
این حرف، تازه با تخفیف است. چراکه اساساً رسانه مسلطی مثل صدا و سیما میبایست با تولیدات خود گفتمان ساز باشد منتهی در این سالها انقدر سطح فعالیت در این رسانه به لحاظ کیفی پایین بوده که اساساً به باور نگارنده این متن، این رسانه کیلومترها با تولیدات گفتمان ساز در جامعه فاصله دارد.
به باور من صدا و سیمای این روزها علیرغم اینکه توسط ارتباطات خواندهها و فرهنگیکارها مدیریت میشود، هنوز کامل فضای جدید رسانهای را درک نکرده است. این صدا و سیما هنوز در فهم تغییرات جامعه به واسطه انقلاب تکنولوژی میلنگد به همین خاطر هم است که نمیتواند برای آن برنامهریزی داشته باشد. این صدا و سیما امروز با غلبه نگاه ایدئولوژیکی به فکر ساخت برنامه است. این را خیلی خوب میتوان از چهرههایی که این روزها روی آنتن هستند و حرفهایی که زده میشود، به خوبی فهمید. در حالی که رسانه ملی نباید اینطور باشد.
مدیران این سازمان پاسخ دهند که چه میشود، سریالهایی مانند خانه به دوش، سه دنگ سه دنگ و سریالهایی مثل اینها در سالهای نه چندان دور همچنان در شبکههای مجازی و شبکههایی مثل آی فیلم هنوز مخاطب دارند اما با وجود بازیگران همان سریالها در مجموعههای نمایشی فعلی، این رسانه توفیقی در جذب مخاطب و گفتمان سازی پیدا نمیکند؟
همه این حرفا و بیشتر از آن عملکرد فعلی رسانه ملی، نشان میدهد که هرچند دغدغه نظارت بر شبکه نمایش خانگی محترم است اما یافتن نهادی که بر آن نظارت کند دارای خطای راهبردی بوده است.
به واقع صدا و سیمایی که نمیتواند مخاطب خود را راضی نگه داشته و با نافهمی از وضعیت فعلی جامعه، مُصِر است که یک نگاه و یک طیف فکری خاص را بر افکار عمومی مسلط کند، صدا و سیمایی که خود ابتکاری برای فضای فعلی رسانهای ندارد، صدای و سیمایی که در فهم فرهنگ فعلی جامعه لنگ میزند، چطور میتواند بر شبکه نمایش خانگی به عنوان یک رقیب که تکثر تولیدات آن هم در زمینه فکری از جمله ملزومات کارش است، نظارت داشته باشد؟