جمهور پرس: دنیای ما همان قدر که هرگز به اندازه امروز به هم نزدیک و پیوسته نبوده، هرگز نیز به اندازه امروز ناهماهنگ و از هم گسسته نبوده است. در این معنا تضاد دراماتیکی نهفته که جهان معاصر بر ما تحمیل می کند. به رغم آنچه همگی از نظر همگرایی در گردش اخبار و ارتباطات نوین با شکست موانع و مرزهای جغرافیایی شاهد هستیم، درگیری ها و تنش هایی که جهان شاهد آن است از مرزهای درک ومنطق فراتر رفته و در پشت این ظاهر همگرا، یک واگرایی بنیادین رغم می زند که ما را از جوهر واقعی انسانیت در ساده ترین شکل آن دور می کند. تئاتر در ذات و سرشت اصلی خود یک کنش کاملا انسانی و مبتنی بر جوهر واقعی انسانیت یعنی زندگی است. به قول پیشگام بزرگ کنستانتین استانیسلاوسکی: {هرگز با کفش گل آلود پا به عرصه ی تئاتر نگذارید. گرد و غبارهایی از قبیل نگرانیهای کوچک و بگومگو های ناچیز، هر آن چه حواس شما را از هنرتان دور میکند، پشت در بگذارید.}
وقتی که قدم به روی صحنه میگذاریم، به خاطر یک انسان دیگر با روح خویش گام گذاشتهایم. این روح توانایی شگفت انگیزی در انتشار و بازتولید دارد تا در نقش های بسیاری که ما در این جهان به نمایش می گذاریم دمیده شود، شکوفا گردد و عطرش را به دیگران بپراکند.
کاری که ما در مقام نمایشنامه نویس، کارگردان، بازیگر، صحنه پرداز، شاعر، نوازنده، طراح حرکات موزون و امور فنی در دنیای تئاتر انجام می دهیم، جملگی بدون استثنا، اقدامی برای آفرینش یک زندگیست که قبل از روی صحنه رفتن وجود نداشته است.
این زندگی سزاوار دستی دلسوز و سینه ای عاشق است تا آن را در آغوش گیرد؛ قلبی مهربان که با آن همدردی کند، و ذهنی هوشیار که دلایل نیاز به زنده ماندن و ادامه دادن را به او بنامایاند.
وقتی میگویم آنچه ما روی صحنه انجام میدهیم، خود عمل زندگیست و آن را از نیستی تولید میکنیم اغراق نمیکنم . مانند اخگر سوزانی که در تاریکی می درخشد، سیاهی شب را روشن میکند و سردی آن را گرما می بخشد، این ما هستیم که به زندگی شکوه می دهیم. این ما هستیم که آن را مجسم می کنیم. این ما هستیم که آن را پر جنب و جوش و معنا می کنیم؛ و ما هستیم که دلایل درک آن را ارائه می کنیم. این ما هستیم که از نور هنر برای مقابله با ظلمت جهل و افراط استفاده می کنیم. ما کسانی هستیم که رهنامه ی زندگی را می پذیریم تا زندگی در این جهان گسترش یابد. برای این کار: تلاش، زمان، عرق، اشک، خون و اعصاب خود را به کار می گیریم، هر کاری که باید انجام می دهیم تا به این پیام والا برسیم.
از ارزش های حقیقت، خوبی و زیبایی دفاع کنیم و باور داشته باشیم که به واقع زندگی شایسته ی زندگی شدن است.
من امروز با شما سخن می گویم، نه فقط برای حرفی زدن، یا حتی برای بزرگداشت پدر همه ی هنرها:”تئاتر” در روز جهانی اش. بلکه از شما دعوت می کنم تا همانطور که عادت کرده ایم سر صحنه تئاترهایمان با صدای بلند فریاد بزنیم و اجازه دهیم حرف هایمان بیان شوند، همگی دست در دست و شانه به شانه کنار یکدیگر بایستیم تا وجدان تمام جهان را بیدار و جوهر گمشده ی انسانیت را در درون جستجو کنیم.
انسان آزاده، بردبار، دوست داشتنی، دلسوز، مهربان و پذیرنده که به شما اجازه می دهد این تصویر پست و وحشیانه ی نژادپرستی، درگیری های خونین، تفکر یکجانبه و افراط گرایی را رد کنید.
آدمیان هزاران سال در این زمین و زیر این آسمان راه رفته اند و به مسیر خویش ادامه خواهند داد. پس پاهای خود را از منجلاب جنگ ها و درگیری های خونین بیرون بیاورید و درب صحنه را رها کنید. شاید انسانیت ما که در شک و تردید تیره شده است، یک بار دیگر به یقینی قطعی تبدیل شود تا همه ی ما را به این نقطه برساند که به انسان بودن خویش و اینکه همه ی ما در انسانیت برادر و خواهریم، ببالیم.
رسالت ما اهالی هنرهای نمایشی و حاملان مشعل روشنگری از نخستین حضور نخستین بازیگر بر نخستین صحنه این بوده است که در خط مقدم رویارویی با هر آنچه زشت و خونین و پلشت است و مواجهه با هر آنچه زیبا، ناب و انسانی است باشیم.