می نالم از دست تو ، حتی حضرت آدم
آیا به گوش ات می رسد اندوه فریادم؟
بد سرنوشتی دارم این را خوب میدانم
درکم کن ای شهزاده ی من ! ای تو همزادم
از دست خواهد رفت این عمر گرانمایه
بس التماست کرده ام از چشمت افتادم
اهواز را گشتم به دنبالت ندانستم
مثل دهی از شرجی عشق تو آبادم
از یاد بردم خلق و خوی عاقلان را حیف
خونسردی دیوانه وارت داده بر بادم
با گرمی عشقت غزل پشت غزل گفتم
از لحظه ای که با نگاهت دل به تو دادم
اکرم صادقی(ارام)