هر چه گَشتم در جهان ‘ کَس یاور و غمخوار نیست
هیچ فردی فکرِ تسکین بر دِلی بیمار نیست
تازه فهمیدم به دنیا ‘ هر که عاشق میشود
بینِ آدمها کَسی بیرحم تر از دلدار نیست
این سخن را بشنوید از من ‘ تمام عاشقان
چون که عاشق میشَوی سَهمَت به جز آزار نیست
تکیه کردم من به هر کس ‘ با سَر افتادم زمین
از برایِ من کسی هم پایِ یک دیوار نیست
هر کسی دردی کِشَد باخود ‘ ولی من بیشتر
هیچ کَس مانند من از زندگی بیزار نیست
گر چه غمگین میسُرایَم شعرهایم را ولی
خنده می آید به لب ‘ پیوسته و تکرار نیست
من برایِ قلبِ خود پیدا نکردم هیچ کس
پیشِ چَشمِ من رفیقی برتر از خودکار نیست
مهدی صابری