گفته بودم دشمنانم هر کجا سر می زنند!
فرصتی پیدا کنند از پشت خنجر می زنند!
گفته بودم درس ما آیینه باران یاعلی!
همنشینی با زلال چشمه ساران یاعلی!
گفته بودم کوچه مان عطر خدا دارد و بعد.
پشت هم هی ماجرا در ماجرا دارد و بعد.
گفته بودم مثل ابراهیم آتش جای ماست.
هر کجا هر اتفاقی که بیفتد پای ماست.
گفته بودم شایعه سازی فراوان می شود.
با محبت های ما بازی فراوان می شود.
گفته بودم عاقبت این ها به دارم می زنند.
عاقبت آتش به هر دار و ندارم می زنند.
آه… هی گفتم ولی دشمن تبانی کرد و رفت.
پشت یک فرصت شما ها را روانی کرد و رفت.
من که می گفتم شبی عمرم به پایان می رسد.
نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد.
بعد من از مکتب مهرم نگهدار ی کنید.
این عَلَم دست شما آری علمداری کنید!
اسدالله محمد صادقی