وقتی که در شعرم شبی لب باز کردی!
تقسیم سیب سرخ را آغاز کردی!
گاهی تمام هستی من شعر میشد.
هرجا که توی شعر من پرواز کردی!
“وقتی تکان می داد زلفت بادها را “!
بر هرچه شب بو و شقایق ناز کردی!
مثل گلی که توی گلدان می نشیند
توی دل بی کینه ام جا باز کردی!
روزی که پلکت را پراندی توی شعرم!
حس نگاهت را به من ابراز کردی!
از هرچه خوبی خوبتر بودی من اما!
بد بودم و بد کردم و اغماض کردی!
رضا پور کشاورزی