در آسمان زندگی با چهره ی رویا
پرواز احساس عجیبم را بغل کردم
تصویر شوق زندگی، از دور پیدا بود
متن قشنگ آرزویم را غزل کردم
از باغ سبز شعرخود ،گل واژه ای چیدم
آن را به رسم عشق، تقدیم خدا کردم
از لحظه ی تردید تا دیدار آرامش
صد بار در ایوان قلب خود، دعا کردم
صبح پریشانیِ احوالم، پُر از مه بود
از آسمان طاقتم، باران طلب کردم
هر وقت، سیل نا امیدی در دلم آمد
بر سد راه دل خوشی هایم، غضب کردم
من عهد بستم با خدا، عاشق ترین باشم
پنهان کنم، بی طاقتی های غریبم را
در انتظار روزهای خوب خوشبختی
با دوستان، نجوا کنم؛ حال عجیبم را
مائده غلامرضایی(تبسم)