این که ؛ هستم را
تو رقم زده ایی
سکوتی مبهم
چشمانی بارانی
و سایه ای از تردید
سطر به سطر
خودم را شعر میکنم
وترا مَطلع هر شعر
هر شب مجلس ِ
عزایی است غم انگیز
واژه ها از دردمن
شیون و زاری می کنند
صندلی خالیت
داغ قلمم را تازه میکند
بدون تو رازی ندارم
من ، من ِ نیمه جان
در کنار واژه ها جان میدهم
سرنوشت من، بعداز تو
با واژه ها /رقم خورده
معصومه خدابنده