بیا و شعله بکش ،بی امان بسوزانم
بگیر جان مرا بیش از این نرنجانم
دلم به خنجر تیز کلام تو خون شد
سکوت می کنم اما اسیر و ویرانم
از آسمان نگاهت عذاب می بارد
نشسته صاعقه ی طعنه ی تو برجانم
میان زلزله و رعد و برق و طوفانت
شبیه شاپرکی بی پناه و لرزانم
سیاوشانه از آتش عبور خواهم کرد
به لطف پاکی روحم همیشه بارانم
هزار تکه شد آیینه ام ولی هر روز
طلوع می کند از هر هِزار چشمانم
منیره امینی (خاتون)